معنی عمده فروش

حل جدول

عمده فروش

کلی فروش

بنکدار


عمده

کلی

فارسی به انگلیسی

عمده‌ فروش‌

Jobber, Wholesale, Wholesaler

فرهنگ فارسی هوشیار

عمده فروش

وسپور فروش (صفت) کسی که کالاهای خود را به مقدار کلی فروشد مقابل خرده فروش.


عمده فروشی

وسپور فروشی ‎ عمل عمده فروش، (اسم) مغازه عمده فروشی مقابل خرده فروش.

فارسی به ایتالیایی

عمده فروش

grossista


عمده

principale

فرهنگ عمید

عمده فروش

کسی که کالایی را به مقدار کلی و زیاد می‌فروشد،


عمده

تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش‌تر،
اصلی، مهم: قسمت عمدۀ بحث،
(اسم) [قدیمی] آنچه به آن تکیه می‌کنند، تکیه‌گاه،

لغت نامه دهخدا

عمده

عمده. [ع ُ دَ / دِ] (از ع، ص، اِ) بزرگ و کلان. (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی.
- عمده خر، آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.
- عمده خری، خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.
- عمده فروش، آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش.
- عمده فروشی، فروختن کالا بصورت کلی. در مقابل خرده فروشی.

فرهنگ معین

عمده

تکیه گاه، مهم، برجسته، در فارسی به معنی کلی و بسیار. [خوانش: (عُ مْ دِ) [ع. عمده] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عمده

بیشتر، بزرگ

کلمات بیگانه به فارسی

عمده

بزرگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

عمده

اصلی، برجسته، بسزا، مهم، کلی،
(متضاد) جزیی

فارسی به عربی

عمده

انتخابات، رییس، رییسی، سائد، فقط، قیاده، ماده، مجموع اجمالی

معادل ابجد

عمده فروش

705

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری